خط شکن...

۴ مطلب با موضوع «خود نویس» ثبت شده است

تمام روز انتخابت از 8 صبح تا 11 شب اسلحه به دست توی حیاط مدرسه ای که حوزه رای گیری بود قدم میزدم.
نوشته روی دیوار مدرسه به این مضمون که "غیرممکن ها با اراده های بزرگ ممکن شده اند" نظرم رو به خودش جلب کرد.
امروز روز بعد از انتخابات...
با ناراحتی کردن هیچ بشری به جایی نمیرسه.
سرلوحه کار باید این آیه باشه:

قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی‏ وَ فُرادی

خداوند تبارک میفرماید:
من شما را به یک چیز سفارش میکنم و آن اینکه برای خدا انفرادی و دو به دو قیام کنید.
و جالبتر اینکه خداوند تنها یکبار اینچنین بندگان را موعظه میکند.
نتیجه اینکه خداوند یکبار موعظه میکند و در آن یکبار هم تنها و تنها به یک چیز توصیه میکند "قیام لله"

درس این آیه اینکه خداوند اولا از ما اراده ای قوی و کاری سخت و بدون توقف می طلبد و ثانیا از ما انتظار دارد جامعه را به سمت خدا و به سوی فرهنگ توحید بخوانیم.
اگر سخت کار کنیم اما هدف گذاری هدف گذاری کم ارزش و موقتی مثل انتخاب یک فرد یا یک حزب در انتخابات باشد.یا برای کوتاه مدت برنامه ریزی کنیم به شدت متضرر خواهیم شد.
چیزی که واقعا ارزش دارد برای آن تلاش کرد احیای گفتمان توحید است.
یک قطره از برکات احیای این گفتمان عزت خارجی و داخلیست.یک قطره اش اقتصاد بومی و مقاوم است.یک قطره اش توان نظامی قوی است. یک قطره اش فرهنگ متعالی و انسانی است. یک قطره اش این است که در انتخابات ملت کسی را قبول میکنند که روی پیشانی اش مهر انقلابی بودن خورده.

پس تلاش کنید اولا چارچوب و منطق تفکر توحیدی را وخواص و برکات آن را بفهمید.
وثانیا مبلغ آن باشید و ثالثا از ابزار ها به خوبی استفاده کنید. چطور می شود ک دشمن برای تبلیغ فساد از سینما و عکاسی و گرافیک استفاده میکند، ولی ما برای گفتن حرف حق و بیدار کردن وجدانها دست بسته عمل می کنیم؟!

از مردم دوری نکنید.کسی جذام ندارد!
مذهبی باید مردمی و خوشرو باشد.این خود یکی از نکات تفکر توحیدی است.چون خداوند فرمان میدهد که با مردم با ملایمت گفتار کنیم.

در هر جایی که هستید خود را مبلغ اسلام بدانید اگر کسی پذیرفت که پیروز شدید اگر شماتت شدید و توهین شنیدید بازهم پیروزید.

ما از رسول الله برتر نیستیم. حضرت در راه تبلیغ گفتمان توحیدی کتک میخوردند، ما از حرف شنیدن و هو شدن میترسیم.

تا وقتی به این عافیت طلبی و یکجا نشینی عادت داریم نه به هدف نهایی یعنی ظهور میرسیم و نه به اهداف کوتاه مدت اجتماعی.

والسلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۲:۱۹
major

نوبت دکتر ساعت 5 بود. قرار بود پدر بزرگ را برای یک جراحی سرپایی ضایعه پوستی به کلینیک خصوصی دکترشان ببریم.

ساعت 5 توی مطب دکتر نشسته بودیم تا جناب دکتر تشریف فرما شوند.کمی که نشستم خانم پیری را دیدم که سرپا ایستاده بود و با حرکت چشمش دنبال جای خالی داخل مطب می گشت. من هم اطراف را نگاه کردم ولی جای خالی نبود. بلند شدم به خانم گفتم حاج خانم بفرما اینجا و خودم راهی مسجد شدم و تا چند لحظه هم دعای خیرش را پشت سرم می شنیدم..

نماز که تمام شد به مطب برگشتم و تازه چشممان به جمال دکتر روشن شد که بعد از تاخیر 1.5 ساعته تازه درحال ورود به مطب بود.

وارد که شدم با جمعیتی مواجه شدم که هم داخل و هم ورودی و راهرو را پر کرده بودند و همه زیر لب غر می زدند.

پیرمردی از کوره در رفت...

خانم منشی مگه فقط وقت دکتر باارزشه؟مگه ما بیکار و علافیم و وقتمون ارزش نداره که آقای دکتر هر وقت دلشون میخواد میان؟خوب راحت به ما بگین ساعت 7 بیایم دیگه.

تنها جواب منشی این بود که ما روی برگه نوبت دهی احتمال تاخیر 1 تا 2 ساعت رو ذکر کردیم!!

فکر می کردم دکتر حالا کار جراحی ها را شروع می کند ولی فکرم اشتباه بود. دکتر به مطب که در اتاق مقابل قسمت اتاق عمل بود رفت و تازه مشغول ویزیت کردن بیماران دیگر شد.

تنها چیزی که فقط مشخص بود منشی محترمی بود که جلوی اتاق نشسته بود و در جواب سلام بیماران میگفت: 35 تومن!!

یک لحظه یاد سر گردنه افتادم ولی خوب سرگردنه نرخ مصوب ندارد ولی این پول مصوب شده دولت است پس باسر گردنه فرق دارد گرچه با درآمد اقشار جامعه هم هیچ همخوانی نداشته باشد.

1 ساعت گذشت...2 ساعت گذشت...

ساعت 9 بود که فرمودند دکتر تشریف فرما شده و جراحی های پوستی آغاز شد.

و باز هم منشی محترم بخش اتاق عمل بود که صدایش می آمد.

آقا شما لطفا چهل تومن بدید...

خانم چهل تومن میشه...

و جالب اینکه دستگاه کارتخوانی که تا چند ماه پیش بود دیگر وجود نداشت!!

و باز هم سخنان خانم منشی که می فرمود: یا نقد بدید یا تشریف ببرین سر کوچه با عابر بانک به این شماره کارت کارت به کارت کنید... و برگه ای که شماره کارت مقصد و نام صاحب حساب روی آن نوشته شده بود را به همراه بیمار می داد.

نوبت ما هم شد و ما هم آن برگه را گرفتیم. شماره کارتی داده شده بود که به نام فردی غیر از دکتر بود!

ما که کارمان گیر بود و حرفی نمیشد زد، ولی قضیه از این قرار بود که دکتر برای اینکه نهادهای مالیاتی و نظارتی از دخل و خرج مطبش سردر نیاورند حسابی به یک نام دیگر داشت و از کارتخوان های مطبش استفاده نمی کرد. شاید می ترسید یارانه اش را قطع کنند!!!

خوب به هر صورت پول را کارت به کارت کردیم و برگشتیم.

گذشت تا ساعت 10/30 مریض مارا صدا کردند تا به اتاق عمل رفت. نیم ساعت بعد منشی گفت: همراه آقای...

رفتم جلو گفتم: بله ، بفرمایید؟؟!!

لطفا 350 هزار تومن دیگه بابت هزینه عمل کارت به کارت کنید!

این کارت به کارت هم انجام شد...

وقتی به مطب برگشتم پدربزرگ با پانسمانی روی محل عمل جوی در ایستاده بود. قبض واریز را تحویل دادم و مدارک و دفترچه را گرفتم و برگشتیم.

داخل ماشین که نشستم ساعت 11 شب بود.

چند نکته از این چند ساعت ناقابل برای من روشن شد...

1- بدلیل اینکه کار شما پیش دکترتان گیر است پس وقت شما در برابر وقت دکترتان هیچ ارزشی ندارد. دکتر درحال معامله سر جان شماست، پس وقت اصلا این وسط به حساب نمی آید.

2- من با مدرک مهندسی باید نهایتا 1 میلیون درآمد در ازای حمالی داشته باشم.و دکتر محترم میبایست شبی 10 میلیون دست کم هزینه ویزیت داشته باشد و صد البته این عین عدالت است.

3- با تمام احترام به دکترهای منصف برخی از پزشکان به بیمارشان صرفا به چشم یک بسته اسکناس نگاه می کنند و بس. دکتر کسی نیست که در دانشگاه برای نجات جان شما قسم خورده است.دکتر کسی است که در پیش وجدان نداشته اش برای کاسبی بر سر جان شما سوگند خورده و به آن وفادار است.

4- یک پزشک با درآمد ماهیانه n میلیون تومان از روشن شدن حسابش فرار می کند ولی کارمند برای 2 میلیون حقوق جلو جلو مالیات می پردازد. و صد البته این عین عدالت است.

5- اگر راهزن های سر گردنه و باجگیران و گانگسترها کمی عقل و شعور داشتند بجای اینهمه زحمت کشیدن و تعقیب و گریز و ریسک جانی فقط و فقط در رشته پزشکی تحصیل میکردند و البته که پیشاپیش باید وجدان کنار گذاشته شود! (بلانسبت دکترهای با فهم و شعور و مردم دوست)

6- خداوندا در این شرایط موجود تنها دعایی که به ذهنم می رسد این است، بیماری را از قشر مستضعف این جامعه دور گردان و چنانچه بیمار شدند خودت بدون نیاز به دکتر آنان را شفا بده و در صورتی که از این دوحالت خارج است پس مرگ ناگهانی و بدود زجر و دردی را برایشان مقدر فرما.

و باز هم در پایان از پزشکان فهیم و خیر و مردم دوست کشورم عذر خواهی میکنم از آنانی که به سوگندشان یعنی تقدم نجات جان انسانها بر هر چیز ایمان دارند.

والسلام

95/10/26

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۰۱:۲۵
major

اگر بنا را بر نوشتن این مطلب گذاشتم صرفا دلیل آن اولا توصیه ای برادرانه به برادران و خواهران کوچکتر از خودم و انتقال تجربیاتم به آنها بود و دیگر اینکه ان شاءالله امر به معروف محسوب بشود.
گرچه برای کسی که پس از چند سال متوجه می شود چارچوب فکری منسجمی که برای خودش ایجاد کرده چارچوب خطا و باطلی بوده و تنها منجر به اتلاف وقت و هدر رفت چند سال و ایجاد یک دور باطل شده سخت است ولی یاد آوری و توضیح این موضوع شاید برای دیگران درسی و نکته ای باشد که ان شاالله هست.
سالها پیش زمانی که 19-20 ساله بودم افرادی در خانواده بعضا شوخی یا جدی حرف را به اینجا می کشاندند که "چرا هنوز مجردی؟" چه جوابی میتوانستم داشته باشم؟ کمی با عوض کردن بحث و خنده موضوع را منحرف میکردم.
وقتی پیش خودم به این موضوع فکر میکردم با اعتماد راسخی که نسبت به معادلات ذهنی خودم داشتم به این نتیجه می رسیدم که این افراد احتمالا یا بیخودی دلشان خوش است یا دغدغه ها و برنامه ریزی هایی که من دارم را نداشتند و ندارند.همان قشر آدم هایی هستند که از کل زندگی انتظار یه درآمد و یک سقف دارند و عمری را که باید فقط گذراند!
اما من حساب و کتابهای دیگری پیش خودم میکردم افقهای موفقیتی که برای خودم ترسیم کرده بودم.وظایف و دغدغه های مختلفی که بارشان را بر دوش خودم احساس میکردم. و با وجود اینها ازدواج برایم به معنی مرگ تمام آینده و پیشرفتهایم بود.
البته که القائات دیگران هم بی تاثیر نبود علی الخصوص خانواده!وقتی بر این دو نکته تاکید داشتند که:
1- انسان برای بدست آوردن چیزی مسلما چیزی دیگر را فدا می کند. ناخود آگاه ذهنم به آنجایی میلغزید که تأهل یعنی فدا کردن تمام آرمانها و آرزوهایی که داشتم.البته که آرزوهایم آرزوهایی نشدنی و یا خارق العاده و غیر عقلی یا غیر شرعی نبود معمولا آرمانها و آرزوهایی که از یک تازه جوان دغدغه مند تقریبا انقلابی! نسبت به آینده وجود دارد.
و
2- تأهل یعنی یک بار سنگین که یلان روزگار قادر به حمل آنند و کار هر کس نیست خرمن کوفتن و از این حرفها!
این دو موضوع مکررا این نظر را در ذهن من تقویت می کرد که. اولا برای یک پسری به سن من برداشتن این بار ناممکن است و ثانیا تمام آینده ام در صورت اقدام به ازدواج خراب خواهد شد!!
...
حالا از آن روزها فاصله گرفته ام، معمولا وقتی از جایی یا چیزی یا واقعه ای فاصله می گیرید به خوبی قادر به تماشای تمام کلیت آن هستید.مثل وقتی که با هواپیما بالای زمین پرواز می کنید.
من درحال پرواز بالای گذشته خودم هستم و چیزی که الان برای شما تعریف میکنم واقعیتیست که حالا به خوبی میبینم:
می توانم در یک جمله بگویم "تمام آن تصورات یک ساخته ذهنی پوچ ،غلط و متاثر از القائات منفی دیگران بود" و این یکی از تلخ ترین اعترافات برای هر کسی است که سالهایی به یک چارچوب ذهنی معتقد بوده و بعد به مزخرف بودن آن پی برده است.
من الان با افراد بیشتری در جامعه سر و کار دارم. حتی رفقایی که چند سال پیش با آنها وارد دانشگاه شده بودیم و بعضا نظراتی خلاف نظر من داشتند هم الان جلوی چشم من هستند.
نتیجه بررسی که بر روی اطرافیان و رفقا و دیگران داشتم این موضوع را اثبات کرد که "افرادی که اقدام به ازدواج در سنین پایینتر کرده بودند از موفقیت بیشتری نسبت به افراد مجرد با شرایط یکسان برخوردار شده اند" البته به شروطی که ذکر خواهم کرد.
این را به عینه در همکلاسی های سابق می بینم.رفقایی که خیال می کردم با ازدواج در سن ورود به دانشگاه احتمالا حتی نتوانند درسشان را به راحتی تکمیل کنند، هم تحصیلاتشان را با پشتکاری بهتر به اتمام رساندند و هم در بعد از دانشگاه بنا به خواست خودشان در زمینه هایی که علاقه داشتند موفقیت های به مراتب بهتری برایشان حاصل شد. بر اساس نظر شخصی دو عامل باعث این موفقیتها می شود:
1- خداوند مقدر فرموده کسانی که اقدام به ازدواج میکنند را "من حیث لایحتسب روزی برساند" روزی فقط مال و پول نیست. علم روزیست. موفقیت در زمینه های مختلف روزیست. استاد خوب روزیست. آرامش روزیست و...
اگر همیچ تایید دیگری هم وجود نداشت همین موضوع کافی بود که شخص مومن بداند همین که بنا به حکم پروردگارش عمل کند یاری خداوند به سوی او می آید "ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم"
2- این عامل دوم برای شخص خدامحور تنها زیر مجموعه ای از مورد اول به حساب می آید ولی از حیث بصورت جداگانه عرض میکنم که روزی با شخصی در همین زمینه صحبت می کردم.شخصی بود تقریبا بی اعتقاد به خدا وند و دین و... ولی به شدت معتقد بود بعد از ازدواج موفقیت بیشتری در زندگی داشته. دلیلش را پرسیدم. با لحن عامیانه ای گفت: شخص متاهل هم احساس میکند پشتیبانی بسیار خوب برایش وجود دارد که این باعث احساس امنیت و آرامش و دوری از اضطراب در انجام کارهایش می شود و هم چون احساس می کند خودش پشتیبان کسی هست و چشم امید کسی که دوستش می دارد به اوست میزان انگیزه و تلاشش به مراتب بیشتر می شود و همچنین به دلیل تعهد بوجود آمده زندگی قاعده مند تر و حساب شده تر و معقول تری را در پیش خواهد گرفت. البته برایش توضیح دادم که ما چون هر اثری را از جانب خداوند می دانیم حتی همین موضوع را فقط یکی از اقدامات خدا در راستای کمک به افراد متأهل می دانیم و جزئی از همان روزی که خداوند برایشان مقدر فرموده است.
اما اینجا این دو موضوع را جداگانه اوردم تا متوجه این موضوع باشید که حتی افراد مادی هم پس از ازدواج متوجه اثر مثبت آن در زندگی شده اند.

پس برادران و خواهران من خواهشا "حرفهای دیگران را به تایید قاطعی که خداوند آورده است ترجیح ندهید". معمولا جوانان در سنین پایین تر نسبت به آینده و سختی های زندگی اضطراب و احساس ناتوانی بیشتری نسبت به افراد باسنین بالاتر دارند. این اضطرابها را با توجه به وحشت آفرینی های دیگران از ازدواج صد چندان نکنید.ازدواج چیز عجیب و وحشت آفرینی نیست بلکه این تفکرات و بعضا آداب و رسومهای غلط ما هستند که یک بار استرس زای عجیب به کلمه ازدواج ضمیمه کرده اند.

...

اما شروطی برای این موفقیت های پس از ازدواج هست که وعده دادم آنها را بیان کنم.

منطقی است وقتی شما می توانید انتظار بهترین واکنش از یک سیستم را داشته باشید که بر اساس توصیه های خالق آن سیستم عمل کنید. پس برای اینکه فردا روز با خودتان نگوئید پس چرا زندگی من آن طور که باید موفق نشد و یا (خدایی نکرده) چرا به شکست انجامید شرط لازم و کافی این است که ازدواج بر مبنای چارچوب خداوند انجام شود تا وعده های خداوند هم به سرانجام برسد.

خداوند گرچه وعده های اطمینان بخشی در مورد ازدواج داده است ولی هیچگاه خداوند تضمین ننموده که خرافات و چشم و هم چشمی ها و بدخلقی ها و بی ایمانی ها و غرور و تکبر مارا جبران کند.

در شرح جزئیات این موارد که زیاد هم هست به چند موردی اکتفا میکنیم.

اول شرطی که همه جا در مورد آن صحبت می شود یعنی ایمان! خیلی ها با خودشان میگویند حالا این ایمان مگر جای شغل را میگیرد؟جای خانه را پر می کند؟ معلوم است که معنی ایمان را متوجه نیستند.وقتی پسری مزین به ایمان است مسلما آنقدر غیرت و تعصب در وجودش نهفته است که برای فراهم کردن مایحتاج خانواده اش نهایت تلاشش را انجام می دهد آنقدر از بخل دور است که چه در نداری و چه در فراوانی مال تا حد ممکن نمیگذارد سختی متوجه خانواده اش شود و از جهت دیگر نصرت الهی سایه به سایه این جوان با ایمان حرکت می کند.این چیز کمی است؟ کسی  می تواند ادعا کند شخص بی ایمان یا ضعیف الایمان نیز الزاما چنین خصوصیاتی دارد؟ چه بسا افراد متمکن ولی بی ایمانی که به دنبال هوا و هوس خودشان خانواده شان را ترک کرده اند و هیچ احساس مسئولیتی هم از این جانب ندارند.شخص با ایمان اگر حتی علاقه ای به همسرش نداشته باشد مطمئنا بنا به حکم الهی آزاری به همسرش نخواهد رساند.

پس لازم است در اولین قدم هر پسر و دختری که در شرف ازدواج است این موضوع را اولین اولویت خودش قرار دهد که شخص مقابل تا چه حد معتقد و عامل به اسلام است.

یکی از بزرگترین ایراداتی که به دختران و خانوادشان وارد است مسئله مهریه است. خانواده های بسیاری بر این باورند که با مهریه میتوانند از کج خلقی و ناسازگاری و یا به نقلی از پررویی احتمالی دامادشان در آینده جلوگیری کنند. خانواده های محترم پسر محترمی که به خواستگاری دختر شما آمده است را نمی توانید مانند حیوانات با ایجاد موانع کنترل کنید!

اگر خواستگار شخص مومنی بود مسلما اگر حتی هیچ مهریه و جهیزیه و... ای هم رد و بدل نشود نه آزاری به دختر شما می رساند و نه منت و نیش و کنایه ای رد و بدل می شود.

و در مقابل اگر خواستگار شخصی به دور از ایمان باشد سنگین ترین مهریه ها هم نمی تواند جلوی شرارتش را بگیرد.

و اگر مهریه را از سر چشم و هم چشمی و با کلاس بودن بالا می گیرید، با قیمت گذاری بر روی دخترتان تنها نادانی و جهالت خود را اثبات می کنید و خدایی ناکرده بستری برای اختلافات آتی ایجاد می نمایید.

و اما پسران محترم و خانوادشان که مرتب بر روی مسئله زیبایی اصرار افراطی دارند باید ابتدا مسئله زیبایی را برای خودشان معنا کنند.

زیبایی موضوعی غیر قابل شمارش و کیفی است نه کمی و قابل شمارش. شما نمی توانید بگویید فلان شخص 10 تا زیباست و فلانی 5 تا!

به علاوه زیبایی موضوعی مطلق نیست در تمامی اعصار مفهوم زیبایی دستخوش تغییرات بوده.همین الان زنانی در بعضی کشور ها و در میان برخی قبایل زیبا محسوب مس شوند که شاید از نظر ما حتی غیر قابل قبول و وحشتناک باشند!!

پس به جای اینکه بگذارید تصویر همسر ایده آل تان را رسانه ها با تصاویر صورتهای عملی و پوشیده از چندین لایه آرایش بسازند کمی به خودتان بیایید. چیزی که به عنوان مفهوم شخص زیبا امروزه معنا دارد شاید دیروز زشت تلقی میشده است! اینها همگی القائات رسانه هاست. پس به جای درگیر شدن بین دماغهای 10 بار عمل شده و صورتهایی که بعد از یکبار حمام رفتن دیگر قابل شناسایی نیستند و اندامهایی که با صد نوع چفت و بست فرم گرفته اند ایمان طرف مقابل را اولویت اصلی قرار دهید تا معنای آرامش و زندگی را درک کنید و زیبایی حقیقی را متوجه شوید.

شاید شما هم مثل من با هزار نوع القای منفی و اصرار غلط از طرف خانوادتان مواجه باشید که میبینید چیزی خلاف دین و یا بی ارتباط با دین است.

اعتماد به نفس داشته باشید بدانید خداوند از شما انتظار دارد آینده ساز جامعه نوین اسلامی باشید نه دنباله رو گذشتگان. پس حتی شما باید خانواده خودتان را نیز تحت تاثیر قرار داده و اصلاح کنید.

همیشه می گویند زمان بی رحم ترین معلم انسان است و تجربه سخت ترین درس!من این تجربیات و این موضوعات را بوسیله یک شکست و از دست دادن چند سال از بهترین سالهای عمرم بدست آوردم شما دنباله رو اشتباه من نباشید با تشکر...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۵ ، ۱۷:۵۳
major

قال امیر المؤمنین علیه السلام:

اَلصِّحَّةُ اَفضَلُ النِّعَمِ؛

سلامتى بهترین نعمت است.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 483 ، ح 11148

تازه از امتحان راحت شده بودم و احساس سبکی خوبی داشتم.خورشید هم انگار داشت توی این چند روز باقی مانده از خرداد خودش را برای آتش بازی تیرماه و مردادماه آماده می کرد.

اتوبوس که رسید خوشحال شدم از اینکه اتوبوس قدیمی نیست و لااقل میتوانستم به کولر اتوبوس پناه ببرم.

وارد که شدم مستقیم رفتم و صندلی پشت سر راننده نشستم. به دور و اطرافم نگاهی کردم، پسری که روی صندلی کنار در ورودی نشسته بود چقدر عجیب بود... کلاهی گشاد روی سر که تا روی گوشهایش را هم پوشانده بود. توی این گرما؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۵ ، ۰۱:۱۴
major