خط شکن...

شکر گذار باشیم

دوشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۱۴ ق.ظ

قبل از اینکه لبم به خنده باز شود لبخند روی لبهایم خشکید. وقتی او هم نیم نگاهی به من انداخت...

پسرک شاید 16-17 ساله بود ولی پوست چروکیده و خشک صورتش و ابروها و مژه هایی که دیگر نبودند و چشمانی پر از غصه همه زندگیش را حکایت می کرد. کلاه گشاد روی سرش فقط برای این بود که کسی نبود موهایش را نبیند. سرطان خیلی خیلی رمقش را گرفته بود...

لحظات زندگی خودم از جلوی چشمم گذشت. همین دیروز که برای موضوعی ناچیز از همه کائنات گله داشتم. از خودم، از خدا، از این پسر، از همه عالم خجالت کشیدم که چقدر من کم ظرفیت و کوته بین هستم.

گرچه مدتی از آن روز میگذرد ولی انگار هنوز برای من تازه است.

شاید روزی من هم جای آن پسرک باشم. همیشه اوضاع سخت تری هم وجود دارد.

خوب است قبل از اینکه برای نداشته هایی که برایش تلاشی هم نکرده ایم از خدا گله کنیم، بخاطر داشته هایی که چشممان را برویشان بسته ایم از خداوند سپاسگذار باشیم.

هر وقت بخاطر سلامتی خودتان شکر گذاری کردید، برای سلامتی بیماران هم دعا کنید.

کپی با ذکر منبع بلامانع است...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی