خط شکن...

مطب دکتر یا سر گردنه؟؟

يكشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۲۵ ق.ظ

نوبت دکتر ساعت 5 بود. قرار بود پدر بزرگ را برای یک جراحی سرپایی ضایعه پوستی به کلینیک خصوصی دکترشان ببریم.

ساعت 5 توی مطب دکتر نشسته بودیم تا جناب دکتر تشریف فرما شوند.کمی که نشستم خانم پیری را دیدم که سرپا ایستاده بود و با حرکت چشمش دنبال جای خالی داخل مطب می گشت. من هم اطراف را نگاه کردم ولی جای خالی نبود. بلند شدم به خانم گفتم حاج خانم بفرما اینجا و خودم راهی مسجد شدم و تا چند لحظه هم دعای خیرش را پشت سرم می شنیدم..

نماز که تمام شد به مطب برگشتم و تازه چشممان به جمال دکتر روشن شد که بعد از تاخیر 1.5 ساعته تازه درحال ورود به مطب بود.

وارد که شدم با جمعیتی مواجه شدم که هم داخل و هم ورودی و راهرو را پر کرده بودند و همه زیر لب غر می زدند.

پیرمردی از کوره در رفت...

خانم منشی مگه فقط وقت دکتر باارزشه؟مگه ما بیکار و علافیم و وقتمون ارزش نداره که آقای دکتر هر وقت دلشون میخواد میان؟خوب راحت به ما بگین ساعت 7 بیایم دیگه.

تنها جواب منشی این بود که ما روی برگه نوبت دهی احتمال تاخیر 1 تا 2 ساعت رو ذکر کردیم!!

فکر می کردم دکتر حالا کار جراحی ها را شروع می کند ولی فکرم اشتباه بود. دکتر به مطب که در اتاق مقابل قسمت اتاق عمل بود رفت و تازه مشغول ویزیت کردن بیماران دیگر شد.

تنها چیزی که فقط مشخص بود منشی محترمی بود که جلوی اتاق نشسته بود و در جواب سلام بیماران میگفت: 35 تومن!!

یک لحظه یاد سر گردنه افتادم ولی خوب سرگردنه نرخ مصوب ندارد ولی این پول مصوب شده دولت است پس باسر گردنه فرق دارد گرچه با درآمد اقشار جامعه هم هیچ همخوانی نداشته باشد.

1 ساعت گذشت...2 ساعت گذشت...

ساعت 9 بود که فرمودند دکتر تشریف فرما شده و جراحی های پوستی آغاز شد.

و باز هم منشی محترم بخش اتاق عمل بود که صدایش می آمد.

آقا شما لطفا چهل تومن بدید...

خانم چهل تومن میشه...

و جالب اینکه دستگاه کارتخوانی که تا چند ماه پیش بود دیگر وجود نداشت!!

و باز هم سخنان خانم منشی که می فرمود: یا نقد بدید یا تشریف ببرین سر کوچه با عابر بانک به این شماره کارت کارت به کارت کنید... و برگه ای که شماره کارت مقصد و نام صاحب حساب روی آن نوشته شده بود را به همراه بیمار می داد.

نوبت ما هم شد و ما هم آن برگه را گرفتیم. شماره کارتی داده شده بود که به نام فردی غیر از دکتر بود!

ما که کارمان گیر بود و حرفی نمیشد زد، ولی قضیه از این قرار بود که دکتر برای اینکه نهادهای مالیاتی و نظارتی از دخل و خرج مطبش سردر نیاورند حسابی به یک نام دیگر داشت و از کارتخوان های مطبش استفاده نمی کرد. شاید می ترسید یارانه اش را قطع کنند!!!

خوب به هر صورت پول را کارت به کارت کردیم و برگشتیم.

گذشت تا ساعت 10/30 مریض مارا صدا کردند تا به اتاق عمل رفت. نیم ساعت بعد منشی گفت: همراه آقای...

رفتم جلو گفتم: بله ، بفرمایید؟؟!!

لطفا 350 هزار تومن دیگه بابت هزینه عمل کارت به کارت کنید!

این کارت به کارت هم انجام شد...

وقتی به مطب برگشتم پدربزرگ با پانسمانی روی محل عمل جوی در ایستاده بود. قبض واریز را تحویل دادم و مدارک و دفترچه را گرفتم و برگشتیم.

داخل ماشین که نشستم ساعت 11 شب بود.

چند نکته از این چند ساعت ناقابل برای من روشن شد...

1- بدلیل اینکه کار شما پیش دکترتان گیر است پس وقت شما در برابر وقت دکترتان هیچ ارزشی ندارد. دکتر درحال معامله سر جان شماست، پس وقت اصلا این وسط به حساب نمی آید.

2- من با مدرک مهندسی باید نهایتا 1 میلیون درآمد در ازای حمالی داشته باشم.و دکتر محترم میبایست شبی 10 میلیون دست کم هزینه ویزیت داشته باشد و صد البته این عین عدالت است.

3- با تمام احترام به دکترهای منصف برخی از پزشکان به بیمارشان صرفا به چشم یک بسته اسکناس نگاه می کنند و بس. دکتر کسی نیست که در دانشگاه برای نجات جان شما قسم خورده است.دکتر کسی است که در پیش وجدان نداشته اش برای کاسبی بر سر جان شما سوگند خورده و به آن وفادار است.

4- یک پزشک با درآمد ماهیانه n میلیون تومان از روشن شدن حسابش فرار می کند ولی کارمند برای 2 میلیون حقوق جلو جلو مالیات می پردازد. و صد البته این عین عدالت است.

5- اگر راهزن های سر گردنه و باجگیران و گانگسترها کمی عقل و شعور داشتند بجای اینهمه زحمت کشیدن و تعقیب و گریز و ریسک جانی فقط و فقط در رشته پزشکی تحصیل میکردند و البته که پیشاپیش باید وجدان کنار گذاشته شود! (بلانسبت دکترهای با فهم و شعور و مردم دوست)

6- خداوندا در این شرایط موجود تنها دعایی که به ذهنم می رسد این است، بیماری را از قشر مستضعف این جامعه دور گردان و چنانچه بیمار شدند خودت بدون نیاز به دکتر آنان را شفا بده و در صورتی که از این دوحالت خارج است پس مرگ ناگهانی و بدود زجر و دردی را برایشان مقدر فرما.

و باز هم در پایان از پزشکان فهیم و خیر و مردم دوست کشورم عذر خواهی میکنم از آنانی که به سوگندشان یعنی تقدم نجات جان انسانها بر هر چیز ایمان دارند.

والسلام

95/10/26

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی